نام : مالکوم
نام خانوادگی : شباز
نام پدر : لطیف
تاریخ تولد : 8 اکتبر 1984
مسئولیت : نوه "مالکوم ایکس" رهبر سیاه پوستان مبارز امریکا
تاریخ شهادت : 1392/02/19
محل شهادت : مکزیک
عملیات : توسط استکبار جهانی
کودکی با استعداد فوق العاده
"مالکوم لطیف شباز" متولد 8 اکتبر 1984 در پاریس است. وی نوه دختری "مالکوم ایکس" معروف به "الحاجّ مالک الشباز" رهبر سیاه پوستان مبارز امریکا بود. مالکوم ایکس در اوان جوانی با اسلام آشنا شد و به گروه "امت اسلام" در ایالات متحده گروید و پس از چندی به عنوان سخنگوی گروه فعالیت نمود
مالکوم شباز اولین نوه مذکر مالکوم ایکس به حساب می آید. وی فرزند دختر دوم مالکوم ایکس به نام "قبیله شباز" است. مادر مالکوم با یک مسلمان الجزایری در پاریس ازدواج کرد اما نام و مشخصات پدر وی در منابع موجود نیست.
گفته می شود مالکوم هیچ گاه نتوانسته پدر را ببیند؛ البته منابعی نیز اعلام نموده اند پدر را دیده اما روابط خوبی با یکدیگر نداشته اند. مادر مالکوم ابتدا در دانشگاه پرینستون دو ترم درس خوانده ولی دانشگاه را رها کرده و به فرانسه نقل مکان می کند. در پاریس در سوربون مشغول به تحصیل شده و هم زمان به شغل مترجمی می پردازد.
در این شهر با همسرش آشنا شده و مالکوم در سال 1984 به دنیا می آید. پس از مدت کوتاهی رابطه پدر و مادر از هم گسیخته می شود و در حالی که مالکوم چند ماهه است به همراه مادر به لس آنجلس بر می گردند.
"راسل ریکفورد" نویسنده امریکایی، در کتاب خود با عنوان "بتی شباز" که در سال 2003 منتشر شده، عنوان می دارد بتی در سن 11 سالگی از اسلام روی برگردانده و به مذهب کواکر (شاخه ای از مسیحیت) گرویده است.
البته به دلیل عدم دسترسی مستقیم به متن کتاب، نمی توان صحت این گفته را تایید یا تکذیب کرده و منابع آن را بررسی نمود. با توجه به مصاحبه ای که مالکوم با نیوز وان صورت داده مشخص است که وی دوران کودکی پر تنش و بی ثباتی را گذرانده است که بیش تر سر ریز دغدغه ها و مشکلاتی بوده که از مادرش به وی منتقل شده است.
مالکوم دوران کودکی و نوجوانی را با مادر گذراند. برخی از نزدیکان خانواده مالکوم، زندگی مادر وی را به زندگی کوچ نشینی تشبیه کرده اند زیرا مدت زیادی در یک شهر ساکن نبوده و با تغییر شغل، به شهر دیگری در امریکا مهاجرت نموده اند.
با وجود این که این بی ثباتی طبیعتا می باید ضربه بزرگی به آموزش و رشد استعدادهای کودکی مالکوم زده باشد اما بنا به گفته معلمان، وی هوش و استعداد فوق العاده ای داشته و حتی توانسته برخی مقاطع تحصیلی را به صورت جهشی بخواند.
مالکوم کودکی با استعدادهای فوق العاده بود که دوران کودکی و نوجوانی پر فراز و نشیبی را سپری نمود. روحیات و خلقیات وی در این دوران به شدت متاثر از مادری بود که نه ثبات کاری داشت و نه ثبات روحی. البته بررسی علل اینکه چرا مادر وی اینگونه بود در این مقال نمی گنجد ولی نمی توان این نکته را نادیده گرفت که مادر مالکوم یعنی "قبیله" در چهار سالگی شاهد قتل پدر بوده و خاطره آن جنایت دهشتناک، در تمام دوران زندگی وی را رها نکرده و گاه و بی گاه در روحیات متزلزل مالکوم نمایان می شد.
مالکوم سالهای 2002 تا 2007 را به آرامی سپری و سعی کرد تا از خاطرات تلخ کودکی و نوجوانی خود فاصله گرفته و آهسته آهسته وارد دوران جدیدی از جوانی شود.
در این مدت، مالکوم با افکار و اندیشههای پدر بزرگ خود بیشتر آشنا شد و بدان ها گرایش قوی تری پیدا نمود. در همین دوران بود که ادامه راه "مالکوم ایکس"، برای شباز جوان یک فرض تلقی شد و پیمودن راه پدر بزرگ، اولویت نوه او قرار گرفت.
اینکه چگونه مالکوم وارد این فضای جدید شد را نمی توان دقیق مشخص کرد ولی بدون شک رشد و ترقی فکری و آشنایی بیشتر با افکار و اعمال پدر بزرگش و احتمالا تشویق و همراهی خانواده در این مورد نقش مهمی داشته است.
مالکوم در تاریخ 5 نوامبر 2010 به مکه سفر و در مراسم حج شرکت مینماید. گفته میشود وی علاوه بر انگلیسی، بر زبانهای فرانسه، اسپانیولی و عربی نیز مسلط بود.
در برخی منابع ادعا شده که مالکوم مدتی در سوریه زندگی کرده و در آنجا زبان انگلیسی تدریس مینمود. اگر این گفته صحت داشته باشد احتمالا زمان آن بین سال 2007 تا 2010 است که اطلاع چندانی از این دوره زندگی وی در دسترس نیست. مالکوم در حالی راهی سفر حج شد که پیش از آن یعنی حدود 46 سال قبل، پدر بزرگش نیز همین راه را طی کرده بود.
مالکوم در مصاحبه با روزنامه "بی ویو" چاپ سان فرانسیسکو که روزنامه ملی سیاهان امریکایی است، درباره سفر خود به مدینه و مکه صحبت می کند. در این مصاحبه وی عنوان می دارد که به کشورهای زیادی در غرب آسیا نظیر امارات، اردن، لبنان و سوریه سفر کرده است. در همین سفر است که وی راهی که پدر بزرگش بیش از چهار دهه پیش طی نموده بود را تجربه می کند؛ این سفر نقطه عطفی در زندگی او محسوب شده و آثار فراوانی بر زندگی وی گذاشته است.
"مالکوم" در جوانی قدم در کاری می نهد که پیش از آن، پدر بزرگش آن را طی کرده بود. راهی که علاوه بر مشکلات و چالش های مختلف، خطرات جانبی نیز برای وی در بر داشت. در سال های 2008 به بعد و به خصوص با سفر به مکه و مدینه طی سال 2010، فعالیت های مذهبی و تا حدودی سیاسی مالکوم افزایش می یابد.
او مرتبا از شهری به شهر دیگر در امریکا رفته و از حقوق سیاهان دفاع و تبعیض و خشونت علیه سیاهان را افشا می کند. فعالیت وی به داخل ایالات متحده محدود نشده و کشورهای اروپایی و عربی اسلامی نیز از مقاصد سفری مالکوم به حساب می آمدند.
در اثنای این فعالیت ها، حساسیت نهادهای امنیتی امریکایی نسبت به وی روز به روز افزایش می یابد. علل آن تقریبا واضح است؛ مالکوم عقبه خانوادگی قدرتمندی دارد که روزگاری در سطح رهبری سیاهان مسلمان امریکایی و حتی بالاتر یعنی رهبری آنان در صحنه سیاسی ایالات متحده درخشیده بود و حذف ابهام برانگیز "مالکوم ایکس" پدر بزرگ مالکوم، خود موید همین مطلب است.
همچنین انگیزه و شور و شوق مالکوم جوان برای ادامه راه پدر بزرگ و حتی ارتباط با مجامع مسلمان در کشورهای اسلامی و تا حدودی برقراری ارتباط با ایران و شیعیان، زنگ خطری جدی برای نهادهای قدرت به شمار می رفت.
از همین رو است که وی در حالی که قصد سفر به تهران برای شرکت در کنفرانس هالیوودیسم را داشت توسط اف بی آی بازداشت شد. خبر این بازداشت را پرس تی وی در سطح گسترده منتشر نمود و شخص مالکوم پس از آزادی، نسبت به حساسیت نهادهایی نظیر اف بی آی بر وی و فعالیت هایش خبر داد.
حتی مالکوم در وبلاگ خود این گونه نوشت: "در سال 2012 متوجه شدم تحت تعقیب نیروی مبارزه با تروریسم اف بی آی هستم. آن ها نگران سفرهای متعدد من بودند. من در دمشق به مدت بیش از یک سال زندگی و تحصیل کردم.
یک هفته پیش از حمله ناتو به لیبی، با "معمر قذافی" دیدار داشتم و خود را برای سفر به تهران آماده می کردم که در جشنواره فیلم فجر شرکت و درباره هالیوودیسم و خشونت سخنرانی کنم. دو روز پیش از سفر به تهران، توسط اف بی آی مرا دستگیر نمودند. در زمان بازجویی نام واقعی خودم را نگفتم و به اتهام جعل هویت، محکوم و به زندان فرستاده شدم."
علاوه بر نکات دیگر مطروحه در یادداشت مالکوم مبنی بر توجه ویژه اف بی آی به وی به دلیل فعالیت هایش، ادعای سفر او یک هفته پیش از حمله ناتو به لیبی و دیدار با قذافی قابل توجه است.
در خبرها و مطالب مربوط به مالکوم چندان اطلاعاتی در این زمینه و علل و انگیزه وی برای دیدار با قذافی یافت نمی شود اما عکسی وجود دارد که نشان می دهد وی در حال مصافحه با قذافی است. تنها شاهد ادعای مالکوم برای سفر به لیبی فقط همین عکس بوده که تاریخی که در بنر داخل عکس است، سال 2011 را نشان می دهد.
به هر حال، با در نظر گرفتن عوامل بالا و وقایع ابهام بر انگیز در زمان قتل مالکوم، بررسی جامع و دقیق قتل وی ضروری به نظر می رسد.
همچنین کارشناسان سیاسی غیر امریکایی آشنا با مالکوم نیز قتل وی را مشکوک و توطئه خواندند. جدا از این مسائل، نکته مهم دیگری که درباره مالکوم کم و بیش بیان شده، گرایش و پیوستن وی به مذهب شیعه است.
بنا بر قرائن، مالکوم زمانی که در زندان به سر می برده، با یک زندانی شیعه دوست می شود و از طریق وی برای اولین بار با افکار شیعیان آشنا می شود. مالکوم پس از آزادی، تصمیم می گیرد برای مطالعه بیش تر به مدارس علوم دینی برود. بدین منظور به سوریه سفر کرده و علاوه بر مطالعه دروس دینی، حدود هشت ماه نیز به تدریس زبان انگلیسی می پردازد.
در هر حال طی همین سفر، رسما به شیعه می گراید. ظاهرا او با درک حساسیت های موضوع، کم تر سعی در پر رنگ کردن این جنبه اعتقادی از زندگیش داشته و به وحدت بین مذاهب مختلف اسلام معتقد بوده است. شباز همچنین با گروه های شیعه داخل و خارج امریکا ارتباط برقرار نموده و در سال 2012 در کنفرانس شیعه کنگره مسلمانان در دیترویت حاضر شده و در آنجا سخنرانی کرد.
قتل مالکوم نیز همچون قتل شخصیت های مشهوری نظیر "مارتین لوتر کینگ" و "مالکوم ایکس" با ابهامات فراوان رو به رو است. انتظار می رود گذشت زمان هویت دشمنان آن ها را افشاء کرده و بر پیروان راه و اندیشه مالکوم ها بیفزاید.